Warning: session_start(): open(/opt/alt/php74/var/lib/php/session/sess_dd6a9d9485a77ba307846a0e5f2d902c, O_RDWR) failed: Disk quota exceeded (122) in /home/qualia/domains/qualia.ir/public_html/wp-content/plugins/accesspress-social-share/accesspress-social-share.php on line 101

Warning: session_start(): Failed to read session data: files (path: /opt/alt/php74/var/lib/php/session) in /home/qualia/domains/qualia.ir/public_html/wp-content/plugins/accesspress-social-share/accesspress-social-share.php on line 101
مروری بر تاریخ جنگ و استراتژی به کمک «بازی تاج و تخت» – Qualia

مروری بر تاریخ جنگ و استراتژی به کمک «بازی تاج و تخت»

هشدار: خطر لو رفتن داستان برای افرادی که هنوز فصل ششم را تماشا نکرده اند وجود دارد

«نبرد حرامزاده‌ها» چیزهای زیادی در خود داشت. با هزینه‌ای در حدود ۱۰ میلیون دلار یکی از پرخرج‌ترین قسمت‌های این سریال است که با ۲۵ روز تصویربرداری، رکوردی تازه در دنیای تلویزیون برجای گذاشته. با در نظر گرفتن این که چگونه بینندگان حین تماشای این قسمت میخکوب شده بودند، می‌توان گفت HBO موفق شده یکی از پر تنش‌ترین و خشن‌ترین قسمت‌های تاریخ تلویزیون را تولید کند.
این قسمت همچنین یک کلاس درس تاریخ هم بود و به معرفی استراتژی‌ها و ترس‌های نهفته در نبردهای مهم تاریخ بشر پرداخت، از بد‌ترین شکست امپراطوری روم گرفته تا تپه‌هایی وحشت آور از اجساد انسان‌ها در جنگ داخلی آمریکا.
ما پیش‌تر هم نبردهایی پر از خون‌ریزی در «بازی تاج و تخت» دیده‌ایم، ولی معمولا بیننده نظاره‌گر اتفاقات بعد از جنگ‌ها بود و اتفاقات مهم خارج از تصویر روی می‌داد. نبرد بلک وا‌تر که مهم‌ترین نبرد دریایی سریال است، محاصره کسل بلک و ریورران، فرار از هاردهم در وضعیتی هم‌چون نبرد معروف دانکرک در جنگ جهانی دوم: تمام این نبرد‌ها نمونه‌های تکراری هستند. «نبرد حرامزاده‌ها» اما متفاوت بود، با تدبیر پر طمانینه‌ای جلو‌تر از زمان خود و یک استراتژی مشخص و به دقت اجرا شده.
در این قسمت، ما به لطف استفاده از روش تصویربرداری استیدی کم (مشابه فیلم «نجات سرباز رایان»)، سردرگمی طاقت فرسای موجود در دل جنگ و خطا‌ها و شکست‌های حین نبرد را تجربه کردیم. از آن‌جایی که ممکن است اسیر هیجان زیاد این قسمت شده و توجهی به ارجاعات تاریخی آن نکرده باشید، ما به ذکر آن‌ها می‌پردازیم.

got-his1

گروگان‌های میدان جنگ
اگر نگاهی به تاریخ بیاندازیم متوجه می‌شویم رمزی بولتن چه‌قدر میانه روی کرده است. او برای تحقیر یا فشار آوردن به دشمنان خود تنها یک گروگان به نام ریکن استارک داشت. در حالی که برای مثال پادشاه شارلمانی زمانی صد‌ها گروگان داشته است، گروگان‌هایی که وقتی دیگر نیازی به وجودشان نبود، به قتل می‌رسیدند.
شاید به نظرتان این یک روش بی‌رحمانه است برای استفاده از سنت مرسوم گروگان‌گیری در جنگ، ولی بد نیست بدانید ریچارد شیردل این کار را در سطحی متفاوت انجام داده است. او در نبرد عکا طی سومین جنگ صلیبی در سال ۱۱۹۱، برای اطمینان از این که صلاح الدین ایوبی  به معاهده‌ی صلح  تن می‌دهد سه هزار مرد، زن و کودک را به گروگان گرفت.
وقتی صلاح الدین نتوانست پول مورد نظر را به موقع جمع آوری کند، ریچارد در ظرف یک روز تمام گروگان‌ها را به قتل رساند. (چنین سطحی از خشونت شاید باعث شود در تصوری که پیش‌تر درباره جنگ‌های صلیبی داشتیم تجدید نظر کنیم).
مسلمانان به قدری از قتل عام عکا خشمگین شدند که خود را به دل سپاه ریچارد (که موقعیت دفاعی خوبی هم داشت) یا به عبارت دیگر به دل نابودی زدند. جان اسنو تنها فرمانده جنگی نیست که با دیدن بی‌رحمی دشمن، از دایره عقل و منطق خارج می‌شود. ولی نکته تحسین برانگیز در مورد رمزی این است که او موفق شد دشمن خود را تنها با گرفتن جان یک انسان تحریک کند.

got-his5

پیکان‌های زمان
میگل ساپچنیک، کارگردان قسمت نهم در مصاحبه‌ای گفته است: «ما اساس نبرد حرامزاده‌ها را بر اساس نبرد آژینکورت طرح ریزی کردیم.» ساپچنیک که قسمت فوق‌العاده نبرد هاردهم را هم کارگردانی کرده است به خاطر کمبود بودجه مجبور شد برنامه‌های خود را تغییر دهد. ولی با این وجود در مواردی مثل طوفان‌های تیری که باریدن می‌گرفت و باعث زخمی یا کشته شدن صد‌ها نفر شد؛ نشانه‌هایی از نبرد آژینکورت ببینید.
در آژینکورت که می‌توان آن را مهم‌ترین نبرد در جنگ صد ساله بین انگلیس و فرانسه در نظر گرفت، برای اولین بار از کمان‌های بلند استفاده شد. این سلاح مرگ‌بار مخصوص فواصل زیاد، به کمان‌دارانی با ‌زره‌های سبک اجازه می‌داد نیروی بر‌تر نبردهای قرون وسطی باشند.
ارتش کوچکی از کمان داران و زره پوشان انگلیسی تحت فرمان هنری پنجم موفق شد به لطف هزاران تیری که گاهی از فواصل نزدیک هم پرتاب می‌شدند، ارتش عظیم فرانسه را شکست دهد.
بعد از پیروزی، هنری پنجم نگران حمله متقابل فرانسوی‌ها بود، پس آشکارا هزاران زندانی فرانسوی را آماده‌ی اعدام کرد. ولی او در حقیقت می‌توانست به جز تعدادی از اشراف زادگان، بقیه آن‌ها را در ازای دریافت مبلغی به عنوان خون‌‌بها به خانواده‌هایشان بازگرداند. باز هم یک پادشاه قرون وسطی دیگر نشان می‌دهد رمزی بولتون در مواجهه با دشمن خود چه‌قدر مدارا کرده است.

got-his2

محاصره
شاید تورمند متوجه نمی‌شد چه اتفاقی در حال رخ دادن است، ولی پیشروی دوگانه (که حرکت گاز انبری هم نامیده می‌شود) برای هزاران سال در میدان‌های نبرد اروپا و چین صورت گرفته است. تا حدی که سان زو در کتاب خود به نام «هنر جنگ» که در قرن پنجم قبل از میلاد نوشته شده به توضیح روش‌های درهم شکستن این روش محاصره پرداخته است.
زمانی که جان و سپاهش به تحریک رمزی وارد مبارزه شدند، به ناآگاهانه‌ترین شکل ممکن تنها به سمت جلو پیشروی کردند، سپس داوس و سواره نظامان هم که متوجه شدند در جایی که هستند کارآیی ندارند‌‌ همان اشتباه را دوباره تکرار کردند.
جان در شب قبل از نبرد گفته بود که بهترین تاکتیک این است که سرجای خود بمانند، چرا که گودال‌های اطرافشان باعث می‌شد دشمن نتواند از جناحین به آن‌ها حمله کند. او می‌دانست قرار گرفتن در فضای باز باعث می‌شد سپاه قوی‌تر رمزی بتواند آن‌ها را محاصره کند. و البته دقیقا همین اتفاق‌ها روی داد.

احتمالا مهم‌ترین تاکتیک حرکت گاز انبری در طول تاریخ توسط ژنرال هانیبال کارتاژی در سال ۲۱۶ قبل از میلاد حین نبرد کانای صورت گرفته است. ساپچنیک خیلی بیشتر از آژینکورت، این نبرد را به عنوان منبع الهام خود در نظر گرفته است، چرا که سپرهای ارتش بولتن باعث بستن دورنما می‌شد و اسبی هم در حین نبرد وجود نداشت. این عوامل باعث می‌شد تصویربرداری بسیار سریع‌تر و کم هزینه‌تر پیش رود.
ولی این اقدام او در مجموع مثبت بود. چرا که باعث شد ما با وضوحی خوف آور؛ نظاره گر توصیف پرجزئیاتی باشیم از نبردهایی که معمولا در کتاب‌های تاریخ توضیح داده می‌شوند.
همچون نبرد آژینکورت، در کانای هم یک نیروی کم‌تعداد‌تر (ارتش ۴۵ هزار نفری هانیبال) با استفاده از تاکتیک‌های بر‌تر موفق شد ارتش بزرگ‌تر (ارتش ۵۵ هزار نفری روم) را شکست دهد.
هر دو سپاه از نظر طولی تقریبا برابر بودند، اما آن‌طور که منطق کار‌شناسان قد می‌دهد به نظر می‌رسد هانیبال طول سپاه خود را بیش از حد گسترش داده و با این کار باعث شده بخش میانی نیرو‌هایش به طرز قابل توجهی ضعیف باشد. او بخش مرکزی سپاهش را وادار به عقب نشینی کرد، در این حین دو طرف نیرو‌هایش از دو جناح به هم متصل شده، یک نیم دایره تشکیل دادند و دشمن را به این ترتیب محاصره کردند. خیلی زود یک حلقه ایجاد شد. هم‌چون سپاه آشفته جان اسنو، رومی‌ها هم خیلی دیر متوجه شدند که در دام افتاده‌اند.
حتی مسلسل‌های آلمانی‌ها در ساحل نرماندی هم نمی‌توانست چنین قتل‌عامی ایجاد کند. هنوز دقیقا مشخص نیست چه تعداد سرباز رومی در آن نبرد زنده ماند، تخمین زده می‌شود چیزی در حدود سه هزار نفر! (از یک ارتش ۵۵ هزار نفری)
از نظر تکنیکی سربازان بولتن حتی نیازی به استفاده از روش گاز انبری نداشتند. سربازان آشفته اسنو گرفتار نیروهای زره پوشی بودند که با نیزه و سپر آن‌ها را محاصره کرده و در حال تنگ‌تر کردن این حلقه بودند. روش محاصره‌ای که بولتن‌ها به کار بردند برای در منگنه قرار دادن دشمن معمولا به یک مانع طبیعی مثل کوه یا اقیانوس هم نیاز دارد. در نبرد حرامزاده‌ها این مانع طبیعی، تپه‌هایی از اجساد انسان‌ها بود. جان اسنو واقعا به هیچ وجه لیاقت پیروزی در این نبرد را نداشت.
یک بار دیگر اعتماد به نفس بالای رمزی به نقطه ضعف او تبدیل شد. سان زو در کتاب «هنر جنگ» به ژنرال‌ها توصیه می‌کند هیچ وقت دشمن را به طور کامل احاطه نکنند، چون این کار باعث می‌شود سربازان دشمن که راه دیگری پیش روی خود نمی‌بینند، تا آخرین نفس به نبرد بپردازند.
با قرار دادن یک شکاف کوچک در این حلقه برای دشمن این تصور را به وجود می‌آورید که هنوز فرصتی برای عقب نشینی وجود دارد. به این ترتیب یا می‌توانید حین فرار آن‌ها را به قتل برسانید و یا در حالی که مشغول فرار به سمت تپه‌ها هستند به تعقیبشان بپردازید.

got-his4

واترلو! حتی اگر می‌خواستید هم نمی‌توانستید فرار کنید
اگر جان در اتخاذ استراتژی مناسب برای نبرد فاجعه است، سانسا حتی از او هم بد‌تر است. هنوز معلوم نیست او چرا به جان نگفت که قبلا از لیتل‌فینگر خواسته شوالیه‌های ویل را وارد نبرد کند. یک توجیه این مساله مسلما این است که نویسندگان می‌خواستند هیجان داستان را بالا ببرند. اما در کتاب‌های تاریخ هم نمونه‌های زیادی از ورود نیروهای سواره نظام در آخرین لحظه وجود دارد.
بهترین مثال بدون تردید واترلو است، نبردی که در ‌‌نهایت منجر به شکست ناپلئون شد. در آن روز منحوس در سال ۱۸۱۵، در آخرین ساعات بعد از ظهر ارتشی تحت فرماندهی شاهزاده بلوچر پروسی وارد جبهه نبرد شد و سپاه دوک ولینگتون را از دست نیروهای ناپلئون نجات داد.
ولینگتون این پیروزی را مدیون ورود به موقع نیروهای بلوچر می‌دانست و بعد‌ها به این نبرد لقب «نزدیک‌ترین فرار ممکن از شکست» را داد.
خوب البته نباید اقدام استیسن باراتیون در نجات کسل بلک را در انتهای فصل چهارم نبرد تاج و تخت نادیده گرفت! به نظر می‌رسد این سریال نه تنها در حال به رخ کشیدن برخی از مهم‌ترین نبردهای تاریخ، بلکه در حال به رخ کشیدن دوباره ارزش‌های خودش هم هست.

یک دیدگاه در “مروری بر تاریخ جنگ و استراتژی به کمک «بازی تاج و تخت»

  • مهر ۸, ۱۳۹۵ در۱۰:۵۰ ب.ظ
    پیوند یکتا

    ممنون، خیلی برام جالب بود.

    و موافقم، جان اسنو اصلا لیاقت پیروزی تو این جنگ رو نداشت .
    تازه چه پیروزی ای وقتی این همه ادم کشته شدن .

    پاسخ

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *